نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...