با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما