آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است