یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟