ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود