عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت