کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را