تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی