کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را