وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت