دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟