وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده