ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده