او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد