ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم