چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند