ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام