ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام