ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام