ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام