به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست