برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود