کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست