با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش