چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده