ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم