چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم