ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی