گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را