میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود