آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود