با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود