گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود