بشوی این گرد از آیینۀ خویش
به رغم عادت دیرینۀ خویش
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
دگر اين دل سر ماندن ندارد
هوای در قفس خواندن ندارد
از عمر دو روزی گذران ما را بس
یک لحظۀ وصل عاشقان ما را بس
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا