برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست