میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی