چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟
یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست