تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی