تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...