بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها