عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟