سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید