باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید