ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم