آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده