پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم