محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را