ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید