ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی