تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش